بدون عنوان
الان که دارم می نویسم تو تو بغلم نشستی خیلی امروز بلا شدی چند دقیقه دیر کردم واسه شیر دادن به تو چه قشقرقی راه انداختی تا بلاخره با جغجغه و هزار تا چیز دیگه خوابت بردحالا هم که دوست داری من کولت کنم و راه برم وای از دست تو بابایی امروز سر کار رفته تا شب هم نمیاد دلش برات یک ذره میشه امروز تو هی عصبانی میشی یه چیزای نا مفهومی میگی مثل : اگه. اووو . تازه ناخن هم میکشی میدونم داری دعوام میکنی مامانی که این همه دوست داره رو دلت میاد دعوا کنی ...
نویسنده :
فاطمه مامان نازنین زهرا
14:41