دل نوشته مامان برایه نازنین زهرا
هیچی امروز گفتم برایه خوشگلکم بنویسم مامانی فدات بشه عزیزم میدونی خیلی دوست دارم خیلی غیره قابله وصفه عزیزم اندازه نداره همین حد بدون که نفسم به نفست بنده
وقتی دستام و باز میکنم و تو با شوق میای بغلم از ته ته دلم میخندم چون تو هم از اعماقه وجودت الان دوسم داری و بدون همیشه دوستت خواهم داشت حتی اگه به خاطره روز مرگی ها یادم بره بهت بگم تو بدون و به خاطر داشته باش مامانت نمیتونه تکه ایی از وجودش رو دوست نداشته باشه
وقتی با اون چشمایه نازو معصومت تو چشام زل میزنی دلم ضعف میره برایه این همه معصومیتت .هیچ وقت دلم نمیخواد این معصومیت رو از دست بدی هیچ وقته هیچ وقت تو مثله برگه گل پاکی و من با تمامه وجودم از این روحه معصومه تو محافظت میکنم
دخترکه نازه من فرشته کوچولویه من عزیزم وقتی بزرگ شدی و من بهت گفتم این کار یا این شخص برات خطر داره بهم اعتماد کن عزیزم مثله الان که میگم این اوفه و تو به چشمایه من نگاه میکنی تا صداقت رو از تو چشمایه من بخونی و با تمامه وجود به من اعتماد میکنی
نفسم دوستت دارم