این چند وقت
نازنینم این چند وقته کمی میتونه بشینه و با دستاش هرچی که گیر بیاره رو میگیره از مو و دماغ من تا گل و گلدون در کابینت و .... کلی شیطون شده خانومی همش هم گریه میکنه میخواد بره بیرون واین مسئولیت گردن بابا محمد و مامانی اعظم هستش که همیشه اون رو میبرن بیرون مثل الان که بردنش بیرون و من اومدم بعد از مدتی به وبلاگ دخملیم سر زدم چند وقتی اعصابم به هم ریخته بود و کوچولو سرت داد زدم من رو ببخش خودم بعدش کلی نشستم گریه کردم که مامان خوبی برات نبودم خیلی عذاب وجدان داشتم اما الان تونستم بیشتر رو خودم مصلت بشم و سرت داد نمیزنم دلم میخواد مامان نمونه ای برات بشم و تو به من افتخار کنی قربونت بره مامانی ...
نویسنده :
فاطمه مامان نازنین زهرا
17:29